برچسب : نویسنده : commoner بازدید : 22
وقتی که شروع کردم به نوشتن وبلاگ
و وقتی که استارت شروع این وبلاگ رو بعد از قبولی در دانشگاه زدم
هیچ وقت فکر نمیکردم که مامان بشم
و هیچ وقت در مخیله ام نمیگنجید که به آرزوهایِ دورِ دوران مجردیم برسم
یعنی یهویی مامان سه تا بچه !
سه تا پسر !
سه تا پسرِ سه قلو ❤❤❤
هق هق گریه...
برچسب : نویسنده : commoner بازدید : 106
برچسب : نویسنده : commoner بازدید : 94
برچسب : نویسنده : commoner بازدید : 119
برچسب : نویسنده : commoner بازدید : 113
به مترجمگفت که بگه اگه امکانش هست میخوام صدای قلب بچه رو ضبط کنم !
پروب رو روی شکمش گذاشتم و همینکه صدای تاپ تاپ قلب بلند شد مترجم شروع کرد به گریه کردن و گفت مگه صدا از این قشنگ تر و با عظمت تر هست ؟!
هق هق گریه...
برچسب : نویسنده : commoner بازدید : 105
سرم درد میکنه
دست و پام درد میکنه
موهام میریزه
استرس دارم
خانم "ب" با شوخی بهش گفت امان از دست این شوهرا که هزار تا درد و مرض میدن به آدم :دی
خانومه هم با جدیت گفت آره والا ما تو مجردی کی این همه دردو مرض داشتیم ؟ ازبس از دستش حرص خوردم و دندون,امو بهم فشار, دادم دندون, درد هم گرفتم !
وای اینجاش من ترکیدم از خنده ، گفتم خدایی اینو خیلی قشنگ گفتی
هق هق گریه...برچسب : نویسنده : commoner بازدید : 108
خیلی گوله نمکبود
با مامانش اومده بود مطب ، مامانش باید معاینه میشد پشت پرده !
گفتمیاسمن نرو اونجا بیا پیش خودم ! اومد پیشم دستمو گذاشتم روی ساپورت کوچولوش گفتم چه لباس خوشگلی ، لباست چه رنگیه !
یه نگاه عاقل اندر سفیهی بهم کرد و گفت این شلواره لباس نیس !
هق هق گریه...برچسب : نویسنده : commoner بازدید : 105
تو مطبم حواسم مرتب پرت میشد
کاش یه دروغ محض باشه
هق هق گریه...برچسب : نویسنده : commoner بازدید : 110
گفتم چرا انقدر دیر اومدی ؟؟
گفت وقت نمیکردم:/
نه سونویی داشت نه آزمایشی نه هیچی ! فقط ریتارد ! پروب رو گذاشتم روی شکمش قلبش تاپ تاپ زد !
گفتم یه کم دیرتر میومدی باس میرفتی اتاق زایمان واسه زایمان !
ریسه رفت از خنده !
پروب از دستم افتاد!
هق هق گریه...برچسب : نویسنده : commoner بازدید : 107